یازده ماهگی
اين حساسيت شما به لباس هاى آويزون هم داره ماجرايى ميشه برا خودش ، ما نميتونيم هيچ لباسى و روى مبل و صندلى بذاريم ، اين ماه به لباس هاى آويزون روى بند رخت و لباس هاى چوب لباسى جلوى در ورودى هم گير ميدى و با اصرار و پشت كار ميكشيشون و نقش زمينشون ميكنى
با اين كنترل هاى بيچاره هم يه دشمنى عجيبى دارى ، كلى زحمت ميكشى و خودت و ميرسونى بهشون و بلند ميكنى و با شدت پرتشون ميكنى زمين ( من همش تو اين فكرم كه چند روزه ديگه ميتونن زير دست تو دووم بيارن )
ددرى شدى حسابى ، كاملاً ميفهمى كه يه نفر داره لباس ميپوشه قراره بره بيرون و همش منتظرى تا تو رو هم باخودش ببره ( البته اگه اون آدم مامان باشه آويزونه پاچه اش هم ميشى )
عزيزكم ماما ، بابا ، دد دد ، نه نه رو ميگى و مرتباً پشت سر هم تكرارشون ميكنى ، اما مامان اولين كلمه شما رو وقتى قبول داره كه معنى و كاربردش و بفهمى و بگى
با خانوم ها خيلى راحت كنار ميايى اما به آقايون روى خوش نشون نميدى ، البته اگه با حوصله باشن و يه كمى باهات بازى كنن باهاشون كنار ميايى ، سياست مدارى ديگه تا نبينى كه به صرفه است به كسى روى خوش نشون نميدى
به بچه ها هيچ توجه ايى نميكنى و به جاى اينكه نى نى ها رو نگاه كنى چشمت به ماماناشونه تا اونا باهات حرف بزنن و سر به سرت بذارن ، شايد به خاطر اينه كه تو فاميل همه آدماى دورت آدم بزرگن
هنوز هم بهم خيلى وابسته هستى ، البته الان با بقيه بيرون ميرى و بغل بقيه هم ميمونى اما اين فقط براى مدت كوتاهى هست به جز ددر رفتن كه هرجا باشه و به هر شكلى باشه پايه ايى
گاهى وقتا واقعاً خجالت ميكشم ، مردم بيرون برات چى كار ميكنن و تو خيلى بى تفاوت بهشون نگاه ميكنى و حتى گاهى روت و هم بر ميگردونى ، مامان جان يه كم مردم دار باش
علايق :
پيام بازرگانى هاى تلوزيون
بيرون رفتن
حمام كردن
يه بازى كه خيلى دوست دارى اينه كه يه چيزى و پرت كنى ما برات بياريم ( از حالا رييسى ديگه )
علايق خوراكى :
اول از همه آب
هندونه
هلو
شليل
كلاً ميوه خوردن و خيلى دوست دارى
بستنى
پاستيل
ليمو ترش
توانايى ها :
دستت و به وسايل ميگيرى وراه ميرى
اگه حواست به چيزى پرت باشه براى چند ثانيه وايميستى
اوه اوه قرتى خانوم ناى ناى ميكنى با انواع و اقسام حركت ها و وسطاش هم برا خودت دست ميزنى
باى باى هم ميكنى
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی