دوازده ماهگی
دخترمون دد ددرى شده حسسسسابى ، هركى بخواد از در بره بيرون آويزونش ميشه و تا هر خانومى روسرى و شال سرش ميكنه با صداى بلند ذوق ميكنه ، ماشالله تو اين يه سال زندگيش همه جا هم رفته ، مخابرات ، دفترخونه و پاساژ و فروشگاه و ... اما تا حالا فقط پشت سر بابايى كه صبح ها ميره سر كار گريه ميكنه ( مثل اينكه زرنگ خانوم ميدونه تنها كسى كه نميبرتش همون بابايى هست ) اولين كلمه زندگيت هم شد همون " دد دد " كه با تاكيد فروان و محكم ميگيش اين ماه عصرها كه يه كم هوا خنك تر ميشد ميبردمت پارك بابا هم از سر كار ميومد پارك و باهم برميگشتيم خونه ، عاشق سرسره هستى و وقتى سر ميخورى ...